من نه منم نه من منم
من نه منم نه من منم

من نه منم نه من منم

کسی پشت سرم آب نریخت


آه..

چقدر این کتاب امروز حال من رو دگرگون کرد.. 

مثلاً پشت دستمو داغ کرده بودم که دیگه رمان ایرانی نخونم، پس چرا خوندم؟؟

اصلاً چرا دانلودش کردم؟؟

من که نه اسم رمان رو شنیده بودم و نه نویسنده‌اش رو می‌شناختم..

آها..

یادم اومد.. داشتم دنبال کتاب ترانه می‌گشتم، دنبال مجوعه ترانه‌های نیلوفر لاری‌پور می‌گشتم که تو یکی از سایت‌ها این کتاب رو دیدم و دانلود کردم..

چقدر غمگین و تلخ بود.. چقدر دیوانه‌کننده بود.. چقدر اعصابمو به هم ریخت.. نویسنده چقدر خوب تونسته بود خواننده و احساساتش رو درگیر داستان و شخصیت‌هاش بکنه.. بعضی جاهاشو که می‌خوندم قلبم تیر می‌کشید، بعضی جاهاش اشکمو درآورد و با خوندن بعضی جاهاش به هق‌هق افتادم.. 

امـّا در کل دوسش داشتم.. مث همه‌ی رمان‌های ایرانی نقطه ضعف‌هایی هم داشت امّا به جرأت می‌تونم بگم بهترین رمان ایرانی بود که خوندم.. عااااشقش شدم.. عاشق شخصیت فریبرز.. عشقش.. غرورش.. غیرتش.. تنبیهش.. سخت‌گیریاش و حتی پشیمونیش.. 

رفتارای فریبرز با ماندانا و شیوه‌ی تنبیهش خیلی دلمو سوزوند.. دیوونه‌بازیای بردیا اعصابمو خرد کرد.. و دلم می‌سوخت به حال ماندانای بیچاره‌ی ساده‌ی تو سری‌خور..

روایت عشق دبیر و شاگرد که من عاشق این موضوعم.. هرچند کلیشه شده باشه   

نثر روان نویسنده که با قلم فوق‌العاده‌اش باعث میشه خواننده تو هر قسمت رمان، خودش رو تو اون صحنه تجسم کنه..

موضوع کاملاً متفاوت و نو..

و پایانی سوزنـــــاک و صد‌ البته غیر‌قابل پیش‌بینــــی..

همه و همه باعث شدن که من عاشق این رمان تلخ بشم.. 

مرسی نیلوفر لاری.. مرسی به خاطر خلق این کتاب زیبا 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد