-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 دی 1394 15:03
سلام من یه معلم زبانم یه معلم که عاشق بچه های نازشه و عاشق کارشه دیروز بچه ها به شوخی گفتن تیچر فردا می خوایم برات تولد بگیریم، منم تو شوخی و خنده گفتم باشه، مرسی.. ولی مث اینکه رونیا خیلی جدّی گرفته بود داستانو؛ در این حد که برام یه بافت خیلی خوشگل و شیک کادو گرفته بود دمش گرم ما که راضی به زحمت نبودیم اصلاً من که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آبان 1394 13:20
28 مهر پارسال این وبلاگ رو ساختم، اسمشو گذاشتم "خانومِ تیچر".. خواستم اینطوری به خودم القا کنم که قراره در آیندهی نزدیک "خانوم معلّم" شم همینم شد کمتر از یک سال بعد از ساخت این وبلاگ من به چیزی که میخواستم رسیدم و حالا من یه خانوم معلّمم چقدر خوبه وقتی همه چیز دست به دست هم میدن تا تو رو به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مرداد 1394 21:01
یکشنبه ی سرنوشت ساز... من دارم میام الکی به بچه ها گفتم استرس دارم الکی اصلاً استرس ندارم.. مطمئنم که قبول میشم اینا همش نشانه س.. پائولو کوئلیو جان هم گفته که فقط باید به نشانه ها توجه کنیم.. این نشانه ها دارن منو به چیزی که میخوام می رسونن.. خدایا عمیقاً ازت آرامش میخوام و کمک.. همه چی دست توئه شک ندارم که دوس داری...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مرداد 1394 21:01
برای ۲۵ سالگی عزیزم.. عمیقاً دوستت دارم و قلباً مطمئنم که تو تا به اینجای عمرم، بهترین سال زندگیمی و خواهی بود.. اتفاقای خوب دارن دونه دونه میافتن، حس های خوب دارن دونه دونه لمس میشن و من مطمئنم که بازم کلّی اتفاق خوب قراره بیافته و خدا بی قراره تا منو خوشحال ببینه دوستت دارم زندگی قشنگ من من خوشبخت ترینم چرا که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 مرداد 1394 23:50
۸ مرداد ۹۴ امروز روز خوبی نبود تولد شمیم.. دوس نداشتم سارا رو تو اون وضعیت ببینم.. خیلی ناراحتم.. خییییییلی خدایا با تمااااام قلبم سارا رو به تو می سپارم خواااااااهش می کنم مراقبش باش
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 خرداد 1394 14:40
امروز دوشنبه س، ۱۱ خرداد.. به امید و یاری خدا از امروز شروع میکنم به تلاش برای رسیدن به هدفم.. خدایا همیشه و در همه حال یار و یاورم بودی، تو این راه خیلی خیلی به کمکت احتیاج دارم، کمکم کن، نذار انرژیم تحلیل بره.. میدونم مسیر سختی پیش رو دارم، ولی فکر کردن به شیرینی نتیجه، دشواری های راه رو شیرین و دلچسب میکنه خدا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 خرداد 1394 20:14
و اینک پنجشنبه ای دیگر است. و دل خوشند به این پنج شنبه ها، آنان که روزی بودند و دیگر ... فقط خاطره اند در ذهن، حسرتی بزرگ بر دل و تصویری در قابی کوچک. تا یادی کنیم به یک فاتحه، یک صلوات، یک خدا بیامرزدش، همین ها برایشان یک دنیاست درآن دنیا. روزگاری می آید که ما هم دل خوشیم به همین پنجشنبه ها ... شادی تمامی اموات...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 خرداد 1394 18:13
تصمیم گرفتم بیام تو وبلاگم بنویسم میخوام مهندس شم، بعد گفتم اگه یکی وبلاگمو بخونه، میگه این دختر چقدر دمدمی و هر دم بیله ولی واقعاً نه دمدمی ام، نه هر دم بیل.. اون موقع که تصمیم گرفتم زبان بخونم، اون تصمیم از علاقه ام به زبان نشأت می گرفت، شروع کردم، خوندم، ولی کم آوردم.. زمان کمی داشتم تا کنکور و حجم مطالب وحشتناک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اردیبهشت 1394 20:02
دیروز با بابام اینا و خاله نسرین اینا رفته بودیم شمال، کلّی عکسای قشنگ و شاد گرفته بودم بعد از وقتی اندروئیدم رو آپ دیت کردم، عکسای سلفیای که میگیرم تو دو تا پوشه ذخیره میشن، پوشهی Camera و پوشهی Selfie گفتم خب چه کاریه تو دو تا پوشه باشن، الکی فضا اشغال کرده؟!! اومدم پوشهی Selfie رو پاک کردم، بعد متوجه شدم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 03:41
خدایا تو همیشه واسم بهترینا رو میخوای.. میدونم
-
شب آرزوها
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1394 22:43
امشب شب آرزوهاست.. ارادت خاصّی به ماه رجب دارم.. یاد اون سه سالی که با مهدیه اینا رفتیم اعتکاف بخیر خدایا نعمت سلامتی رو برای همه ارزونی بدار لطفاً و مهربونی رو به قلب های ما باز گردون لطفاً یه عیدی مشتی هم به من بده.. یه چیزی که حالمو جاااا بیاره
-
مرسی ۸۶ دوست داشتنی..
دوشنبه 31 فروردین 1394 14:49
چند روز پیش بیتا دو تا سوال تو واتس اپ فرستاد واسم گفت ببین میتونی حل کنی؟ اشکالای خواهرش بود.. دو تا سوال انتگرال دو تا سوال که شاید خیلی ساده به نظر بیان ولی منو بردن به ۸ سال پیش.. منو یاد جزوه ی حجیم دیفرانسیلم انداختن.. منو یاد استاد حسابان و دیفرانسیلم آقای وحید جوادیفر انداختن.. آخ که چه روزایی داشتیم اون سال...
-
خداحافظ ۹۳
جمعه 29 اسفند 1393 22:30
این آخرین پستم تو سال 93-ئه... شاید اگه جلسات خانهی ترانه و کلاس زبانم رو نمیرفتم و اون چند جلد کتاب رو نمیخوندم، به جرأت میتونستم بگم که بیهودهترین سال عمرم بود ولی خدا رو شکر که از بیهودگی نجاتش دادم امیدوارم سال جدید پر از عشق، آرامش، سلامتی، موفقیت، پول و به قول مونا برزویی نازنین پر از باران باشه.. 94 عزیز.....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 بهمن 1393 01:12
-داشتم با شیوا چت میکردم تو فیسبوک، میگفت کلّی استرس داره برا کنکور.. از ته دلم از خدا میخوام ایشالا موفق باشه -یکی دو روز بود داشتم فکر میکردم به یادگیری زبان اسپانیولی، بعد تصمیم گرفتم خودم شروع کنم به طور خودآموز بخونم، مخ نسرین رو هم زدم تا باهم پیش بریم.. فعلاً همینو یاد گرفتم: Hola Amigos -چقدر...
-
تبریز.. دارم میام
دوشنبه 29 دی 1393 14:01
امشب ایشالا راهی تبریزم که برم مدرکمو بگیرم و ایشالا بیام دنبال کار بگردم قرار بود دیشب برم ولی خب نمیرسیدم برم دیشب کلّی کار داشتم دیروز رفتم واسه نسرین یه جفت گوشواره و یه انگشتر و یه گل سینه خریدم، ای کــــاش خوشش بیاد خودم که خیلی دوسشون دارم، به نظرم خیلی نازن واسه بیتا هم آلبوم " یه شاخه نیلوفر" محسن...
-
یکی از تک بعدیهای دکتر بیورانی
پنجشنبه 25 دی 1393 01:40
- امروز جلسهی آخر ترم 402 بود، جلسهی بعدی فایناله. از کلاس که اومدم بیرون، کیوان اومده بود دنبالم. همین که نشستم تو ماشین متوجّه شد زیاد سر ِ حال نیستم علّتش رو که پرسید گفتم از اینکه ترم داره تموم میشه ناراحتم، آخه معلّممون رو خیلی دوس دارم، غصّهی اینو میخورم که شاید ترم بعد دیگه معلّممون نباشه... گفت: عیال آدما...
-
بر سر دو راهـــــــــــــــــــــی
یکشنبه 21 دی 1393 16:09
خدایــــــا آن ده کــــه آن به آمین
-
حکایت درمان بیخوابی
شنبه 15 آذر 1393 14:35
خب بالاخره 15 آذر شد، از دو ماه پیش وقت دکتر روانپزشک داشتم که بالاخره امروز روز موعود فرا رسید. واقعاً بیخوابیا کلافهام کرده بود.. این دکتر رو هم خاله کوچیکه معرفی کرده بود، ایشالا دستش شفا باشه و به امید خدا خوب شم.
-
ششمین سالگرد فوت حاجی بابا
پنجشنبه 6 آذر 1393 12:13
امروز 6 آذره، 6 سال پیش، 6 آذر 87 حاجی بابا رفت پیش خدا و من الان خیـــــــــــــــــــــــلی دلتنگشم دیشب تا صبح بیدار بودم، یه ترانه نوشتم البته بی ربط به سالگرد حاجی بابا، متأثر از دل نوشتهی دخترک جوان آبادانی که عشقش در آستانهی ازدواج فوت کرده قسم به بغض و تنهایی تو رو زود از دست دادم مث زندون شده دنیام واسه...
-
بازگشت به آمار امّا اینبار از نوع زیستی
شنبه 1 آذر 1393 23:44
از رشتهی تحصیلی کارشناسیم متنفّـــــــــــــــــــــــــــــــــــــر بودم از همون موقع که وارد این رشته شدم ازش بدم اومد و تا فارغالتحصیلی هم نتونستم بهش علاقهمند شم اوایل ترم دو بود، یه اکیپی بودیم، رفتیم با دکتر بیورانی صحبت کردیم، گفتیم دکتر ما میخوایم تغییر رشته بدیم، ما از آمار بدمون میاد.. دکتر گفت صبر کنید...
-
برای مرتضی پاشایی..
یکشنبه 25 آبان 1393 15:07
دقیق نمیدونم.. فکر کنم 13 آبان حالش بد شد و بردنش بیمارستان بهمن من اخبار رو از طریق اینستاگرام دوستان هنرمند مرتضی پیگیر بودم.. 16 آبان اوضاعش رو به وخامت رفت و به ICU منتقل شد از اون موقع بود که تکتک هنرمندا و دوستان مرتضی از مردم التماس دعا برای بهبود حال مرتضی داشتن و من با اطمینان میگم که تمام ملّت ایران دعاش...
-
به مناسبت ۴-اُمین سالگرد یکی شدنمان
شنبه 17 آبان 1393 23:44
خب... چهارمین سالگرد عقد من و همسر جان هم به خوشی و سلامتی و مبارکی از راه رسید "17 آبـان"... چقدرررر این عبارت دو کلمهای رو دوس دارم تو این چهار سال خیلی عوض شدم و این عوض شدن 100% در جهت مثبت بوده دیگه مث سابق کینهای نیستم خیلـــــــــــــــــــی صبورتر شدم انعطافپذیریم خیلی بیشتر شده و... خدا جونم...
-
تصمیم کبری
چهارشنبه 14 آبان 1393 01:49
یه مدت اعتماد به نفسم خیلی کم شده بود... دچار خودکمبینی شدیــــــــــــــــــــــــــــد شده بودم هیچ انگیزهای واسه هیــــــچ کاری نداشتم نه به ظاهرم اهمیت میدادم و نه به باطنم یادم نمیاد آخرین باری که نماز خوندم کی بود؟ شاید پارسال بود... چقدر از معنویات فاصله گرفتم آخرین بار کی استخر رفتم؟؟؟ کی پارک رفتم؟؟؟ کی...
-
کسی پشت سرم آب نریخت
پنجشنبه 1 آبان 1393 01:32
آه.. چقدر این کتاب امروز حال من رو دگرگون کرد.. مثلاً پشت دستمو داغ کرده بودم که دیگه رمان ایرانی نخونم، پس چرا خوندم؟؟ اصلاً چرا دانلودش کردم؟؟ من که نه اسم رمان رو شنیده بودم و نه نویسندهاش رو میشناختم.. آها.. یادم اومد.. داشتم دنبال کتاب ترانه میگشتم، دنبال مجوعه ترانههای نیلوفر لاریپور میگشتم که تو یکی از...
-
سلام وبلاگ جدیدم
دوشنبه 28 مهر 1393 19:23
سلام یک ساعت پیش به سرم زد پا شم یه وبلاگ جدید بسازم، قبلاً ها وبلاگ داشتم.. حدود 3،4 سال پیش.. الانم قبل اینکه این وبلاگ رو بسازم رفتم سراغ اونا اما پسوردشون یادم نبود، واسه همین نتونستم واردشون شم و بی خیال شدم قبلاً تو محیط بلاگفا وبلاگ ساخته بودم و اینبار خواستم تا بلاگ اسکای رو امتحان کنم این وبلاگ رو ساختم تا...