من نه منم نه من منم
من نه منم نه من منم

من نه منم نه من منم

ششمین سالگرد فوت حاجی بابا

امروز 6 آذره، 6 سال پیش، 6 آذر 87 حاجی بابا رفت پیش خدا و من الان خیـــــــــــــــــــــــلی دلتنگشم 

دیشب تا صبح بیدار بودم، یه ترانه نوشتم

البته بی ربط به سالگرد حاجی بابا، متأثر از دل نوشته‌ی دخترک جوان آبادانی که عشقش در آستانه‌ی ازدواج فوت کرده


قسم به بغض و تنهایی

تو رو زود از دست دادم

مث زندون شده دنیام

واسه مردن هم آماده‌م

...

قرار بود مرد ِ من باشی

قرار بود ما باهم ما شیم

زدی زیر همه حرفات

قرار بود جفت هم باشیم

...

بهم قول دادی که حتماً

بریم ماه عسل لندن

چِشِمون کردن اونایی که

حسودیمونو می‌کردن

...

دلم بدجوری می‌سوزه

فرق داره جنس ِ درد ِ من

به چی دل خوش کنم وقتی

تو خاک خوابیده مرد ِ من

...

من تقدیرُ نمی‌بخشم

دل ِ خاک جای تو نیستش

کاشکی می‌شد فقط باشی

بقیه رویاهام پیشکش


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد